حجرالقمر. (فهرست مخزن الادویه). گیاهی است در زمین عرب، وقتی که ماه در نقصان باشد آنرا بگیرند. و زیرالقمر نیز گویند و بساق القمر بسین مهمله بمثله. (آنندراج)
حجرالقمر. (فهرست مخزن الادویه). گیاهی است در زمین عرب، وقتی که ماه در نقصان باشد آنرا بگیرند. و زیرالقمر نیز گویند و بساق القمر بسین مهمله بمثله. (آنندراج)
بساق القمر. بساقهالقمر. رغوهالقمر. حجرالقمر. حجرالقمری. زبدالقمر. زبدالبحر. فروسلونن. سالنیطس. (ابن بیطار). و آن نوعی جبسین باشد. (ابن بیطار ذیل حجرالقمر). سنگ سپید درخشان. (ناظم الاطباء). سنگی است سپید که میدرخشد. (از اقرب الموارد). همان بزاق القمر. بفارسی سنگ و به هندی چندرکانت گویند. (از آنندراج). سنگ سپید درخشان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مهو. (بیرونی). بیرونی در ذیل مهو آرد: سنگ سفید براقی است معروف به بصاق القمر. برومی آنرا افروسالینوس یعنی زبدهالقمر نامندچه قمر را برومی سالینی گویند. سنگی است که در سرزمین عرب هنگام فزونی ماه سفید و شفاف شود و اگر ماه پرنور نباشد مثل آتش در شب میدرخشد. امیر مسعود بن غزنوی بمن طرایفی از آن به ارمغان داد. سنگی است مخلوط با سنگ ریزه های سیاه به اندازۀ عدس و محل آن در اطراف قلعۀ نائن نزدیک غزنین باشد و وجود آن در شبهایی ظاهر شود که اوایل آن ماهتاب نیست یعنی نیمۀ آخر ماه و از یکی از هندوهای موظف در آن قلعه از این سنگ پرسیدم او هم تأیید کرد که نظیر این سنگها در این شبها در این قلعه یافت شود و هندوهای شرق آنرا به بتکده های خود برند و نیز در علم کیمیا بکار است و بعضی گویند که همان جزع باشد. (از الجماهر ص 182). و رجوع به ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی و حجرالقمر شود
بساق القمر. بساقهالقمر. رغوهالقمر. حجرالقمر. حجرالقمری. زَبَدُالقَمَر. زبدالبحر. فروسلونن. سالنیطس. (ابن بیطار). و آن نوعی جبسین باشد. (ابن بیطار ذیل حجرالقمر). سنگ سپید درخشان. (ناظم الاطباء). سنگی است سپید که میدرخشد. (از اقرب الموارد). همان بزاق القمر. بفارسی سنگ و به هندی چندرکانت گویند. (از آنندراج). سنگ سپید درخشان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مهو. (بیرونی). بیرونی در ذیل مهو آرد: سنگ سفید براقی است معروف به بصاق القمر. برومی آنرا افروسالینوس یعنی زبدهالقمر نامندچه قمر را برومی سالینی گویند. سنگی است که در سرزمین عرب هنگام فزونی ماه سفید و شفاف شود و اگر ماه پرنور نباشد مثل آتش در شب میدرخشد. امیر مسعود بن غزنوی بمن طرایفی از آن به ارمغان داد. سنگی است مخلوط با سنگ ریزه های سیاه به اندازۀ عدس و محل آن در اطراف قلعۀ نائن نزدیک غزنین باشد و وجود آن در شبهایی ظاهر شود که اوایل آن ماهتاب نیست یعنی نیمۀ آخر ماه و از یکی از هندوهای موظف در آن قلعه از این سنگ پرسیدم او هم تأیید کرد که نظیر این سنگها در این شبها در این قلعه یافت شود و هندوهای شرق آنرا به بتکده های خود برند و نیز در علم کیمیا بکار است و بعضی گویند که همان جزع باشد. (از الجماهر ص 182). و رجوع به ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی و حجرالقمر شود
بساق القمر. رجوع به بساق القمر شود، هر دو چیز را گویند که با یکدیگر مناسبتی داشته باشند. (برهان). هر دو چیز که با هم مناسبت و مشابهتی داشته باشند. (ناظم الاطباء)
بساق القمر. رجوع به بساق القمر شود، هر دو چیز را گویند که با یکدیگر مناسبتی داشته باشند. (برهان). هر دو چیز که با هم مناسبت و مشابهتی داشته باشند. (ناظم الاطباء)
بصاق القمر. حجرالقمر. بزاق القمر سنگ نیک رخشان یا سنگ ماه و بهندی چندرکانت گویند. (از مؤید الفضلاء). سنگ سفید رخشان. (آنندراج ذیل بصاقه). رجوع به بصاق القمر و هریک از مترادفات فوق در جای خود شود
بصاق القمر. حجرالقمر. بزاق القمر سنگ نیک رخشان یا سنگ ماه و بهندی چندرکانت گویند. (از مؤید الفضلاء). سنگ سفید رخشان. (آنندراج ذیل بصاقه). رجوع به بصاق القمر و هریک از مترادفات فوق در جای خود شود